Blogfa - dastannevis63.blogfa.com - چهره‌ي يك نويسنده در برابر داستان

Latest News:

همه‌ي دارايي يك كودك 20 Dec 2012 | 07:46 pm

همه‌ي دارايي يك كودك زماني كه زندگي به يك‌باره روي ديگري را به كسي نشان‌مي‌دهد و حوادث پشت سر هم براي او عجيب‌مي‌شود،‌ با تمام وجودش لمس‌مي‌كند كه وارد زندگي ديگري شده‌است. درست همان حسي ...

ميوه‌هاي عجيب 31 Aug 2012 | 03:25 am

ميوه‌هاي عجيب پيرمرد دوباره دسته‌ي چرخ‌دستي‌اش را مي‌گيرد و طوري آن را جلو‌مي‌دهد كه جاي قدم‌هايش توي ماسه‌هاي ساحلي درست وسط رد چرخ‌هاي چرخ‌دستي قراربگيرد. از وقتي يادمان مي‌آمد، با همين...

بسته‌ي ناشناس 2 Jul 2012 | 02:40 am

بسته‌ي ناشناس سه روز پيش سر صبح بسته را دم در حياط ديد. آرنجش را از روي تنه‌ي درخت گردوي وسط حياط برداشت. دويد و چنان با عجله خم‌شد كه درز دامنش قيژكشيد. پله‌ها را دوتا يكي كرد و در هال پشت سرش بازما...

بالاخره رمانم به پايان رسيد و پس از دو سال داستان كوتاهي نوشتم كه تقديم مي‌كنم به شما 16 May 2012 | 05:33 am

يحيي سال‌ها از زماني كه براي آخرين بار با يحيي حرف‌زدم، مي‌گذرد و از همان وقت از اين روز مي‌ترسيدم. يادم است كه هميشه دستش را با آن همه پارچه‌اي كه رويش بسته‌بودند بلند مي‌كرد و مي‌گفت، تو مي‌ماني  و...

Untitled 27 Apr 2012 | 02:38 am

بر‌‌انگيختگان شعاع آتش‌دان‌هاي دو‌طرف، خودش را تا سقف مي‌کشد، تا دودي که از ميان چريک‌چريک آتش خودش را بالا‌کشيده، جلوي صورتم بر‌گردد و هرم گرم رو‌به‌رويم تاب‌بخورد. انگار زن و مردي که روي کاناپه نشس...

نخستين داستاني كه به صورت حرفه‌اي نوشتم 14 Apr 2012 | 09:25 am

خاطرات يكي از چاكران شاه‌عباس به ضميمه‌ي يادداشتي ديگر ته‌مانده‌ي نوري كه خود را به زور از تنها روزنه اين‌جا كشانده، تا نشان‌دهد، در به بيرون راه‌دارد، تا پاي ديوار كشيده‌شده‌است. عقرب‌ها به شكاف ديو...

جشن نوروز 22 Mar 2012 | 03:01 am

                                                                         براي دست‌گير هميشگي‌ام مهدي زارع جشن نوروز مهرزاد مي‌ايستد. ابرو‌هاي پنبه‌ايش را تا چروك‌افتادن پوست سرخ پيشاني‌اش مي‌دهد‌بال...

در گذشت سيمين دانشور 9 Mar 2012 | 01:52 pm

سيمين دانشور همه كارهاي جهان را در است مگر مرگ كان را دري ديگر است

صبحي (فضل الله مهتدي) 5 Mar 2012 | 04:49 am

مدت‌هاست همراه دوستانم به دنبال صداي صبحي قصه‌گوي شناخته‌شده‌ي راديو هستم. تنها صدايي كه تا به اين‌جا به دست‌گيري دوست ديرينم عماد يافته‌ام، براي دوستان مي‌گذارم. صداي صبحي تا به دست‌گيري ديگر قصه‌د...

سايه‌ي بهرام 25 Feb 2012 | 03:57 am

سايه‌ي بهرام 1 پير‌مرد انگشتش را روي بيني نوك‌عقابي‌اش مي‌كشد. قطره‌ي عرق را روي آجر‌فرش‌هاي پياده‌رو پرت‌مي‌كند و با سرش به بانك اشاره‌مي‌كند. -اون زنو با دو تا دختراش مي‌بيني؟ خورشيد همين‌طور دا...

Recently parsed news:

Recent searches: