Blogfa - hamishebaeshgh.blogfa.com - همیشه با عشق
General Information:
Latest News:
تنهایی من 7 Apr 2010 | 07:53 pm
نازنینم چشمانم به اندازه تمام ابر های آسمان هوای گریه داشت دیگر چه چیز می توانست این همه اندوه را از دلم بیرون کند چه کسی می توانست با کلمات آنقدر بازی کند تا بتواند لحظه ای مرا با جادوی کلامش آرام...
خسته و تنها 3 Apr 2010 | 01:35 am
خدایا سهم من از خستگی های دنیا بیشتر از توانم شده است خدایا آنچه که من دوست داشتم و از آن لذت می بردم را از من گرفتی و در مقابل خواستی که صبوری کنم و راضی باشم به آنچه تو می خواهی اما دلگیر شده ...
وداع با چشمهایت 1 Apr 2010 | 11:44 pm
آمده بودی تا باور کنم که زیبایی و عشق در تو معنا شده بود آمده بودی تا غم غربت را برایم به بهترین لحظات معنا کنی آمدنت زیباترین کلمه هستی بودو رفتنت سخترین لحظاتی که سرنوشت می توانست برایم رقم بز...
Untitled 6 Jul 2009 | 09:22 pm
سکوت شب به من آرامش می داد اما در سکوت غم انگیز عشق احاطه شده بودم و تلاش من برای رهائی از آن بی فایده بود اینگار سرنوشت می خواست باز قدرتش را به رخم بکشد و در مقابلش احساس ناتوانی می کردم این حق...
Untitled 27 Apr 2009 | 03:43 am
برای تو می نویسم که بودنت بهار و نبودنت خزان سرد است تویی که تصور حضورت سینه بی رنگ کا غذ م را نقش سرخ عشق می زند از تو و برای تو می نویسم ای کاش در طلوع چشمهای تو زندگی می کردم و مثل باران هر ر...
عید نوروز 18 Mar 2009 | 11:18 pm
مثل ماهی زنده مثل سبزه زیبامثل سمنو شیرین مثل سنبل خوشبومثل سنبل خوشرنگ و مثل سکه با ارزش باشید! با خوبی ها و بدی ها هر آنچه بود برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد برگ دیگری از درخت زمان بر زمین ...
عشق من باش 22 Feb 2009 | 07:27 pm
نشانی ام را برایت می نویسم در عصرهای انتظار به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن وارد کوچه پس کوچه های تنهائی شو......! کلبه غریبی ام را پیدا کن کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب ...
روز عشق 11 Feb 2009 | 09:34 am
تقدیم به آن که حس بودنش به من شوق زیستن داد کسی که آفتاب صداقت را به میهمانی گلهای باغ می آوردو دستان پر مهرش را برای چیدن ستا ره های مهر بانی با لا می بردو شعر های خوشی چون پرندگان می خواند و از ...
همیشه با عشق 22 Jan 2009 | 01:29 am
در بازار غرور و خود خواهی که هر کس به فکر خویش بود توجهم به غرورجلب شد به سمتش رفتم مهر و محبت را به قیمتی گزاف می فروخت! جلوتر رفتم دروغ و ریا حراج شده بودو بازار گرمی داشت اما من خریدار عشق بود...
برای تو می نویسم........ 11 Jan 2009 | 08:26 pm
براي تو مي نويسم براي مهرباني چشمانت براي صميميتي در كلامت موج مي زند براي تو مي نويسم براي لبخند شيريني كه روي لبانت نقش مي بندد براي تو مي نويسم و براي نهال مهري كه در سينه پرمهرت مي رويد فقط...